
چطور پاراگراف اول را بنویسیم که مخاطب رو جذب کنه؟
اگر دنبال آموزش تولید محتوا هستید در این مقاله با چیزهای خوبی رو به رو می شین. بیشتر از 20 تا نویسنده درباره اینکه چطور یه پاراگراف اول بنویسیم که توجه هر کسی که اون رو میخونه رو جلب کنه صحبت میکنن الان دارم عرق میریزم، چون اگه توی چند جمله بعدی خوندن رو متوقف کنی، تقصیر کاملا پای منه. این پاراگراف اول میتونه باعث بشه ادامه بدی یا ولش کنی بری. اگه خرابش کنم، دیگه هیچ وقت نمیری پایین صفحه تا ببینی چطور باید پاراگراف اولی بنویسی که مغز رو مثل آهنربا جذب کنه. و اون وقت همه چیز رو از دست میدی.
آخیش، رفتی جمله بعدی. یعنی میتونستم اون پاراگراف همون لیدم رو با مزخرفات عمومی درباره بازاریابی محتوا پر کنم، ولی اون موقع از اینجا سریع تر میرفتی بیرون از سبزه زیر پای غاز. در عوض توی پاراگراف دومم دو تا اشاره به چیزهایی کردم که شاید مودبانه نباشه، ولی خب اون سبک منِ.
برای مطالعه بیشتر در زمینه سئوی کلاه سفید، پیشنهاد میشه مقاله «چک لیست سئو 2025؛ راهنمای جامع و کاربردی بهینه سازی سایت» رو مطالعه کنید.
شاید هم باید اون پاراگراف رو درباره تو مینوشتم. آیا این اعصاب خوردی من باعث شد جذب شی؟ یا بهتر بود بیام روی ناامنیات دست بذارم که چرا دلت میخواد لید بهتری برای مقالههات بنویسی چون واقعا نمیفهمی چرا اون مقاله هایی که فکر میکنی واقعا خوبن، نه لایک میگیرن، نه کامنت؟
تو کی هستی به عنوان یه نویسنده؟ بعضی از بااستعدادترین نویسنده هایی که میشناسم پر از اضطرابن. چارلز بوکفسکی وقتی درباره نویسنده ها حرف میزد، میگفت: “نویسنده های بد معمولا اعتماد به نفس دارن، در حالی که نویسنده های خوب پر از تردید هستن.”
اما نوشتن پاراگراف اول باید همه رو به عرق بندازه، فرقی نداره چقدر به اون بدنه پر از کلمات بعدیش اعتماد داری.
وقتی یه کتاب مینویسی، لیدت رو آخر پنهان میکنی. نکته اصلی و پیچش داستان زمانی اتفاق میفته که تونستی خواننده رو بکشونی داخل دنیایی که ساختی.
ولی وقتی داری یه مقاله رو به صورت آنلاین منتشر میکنی، کمتر از ۹ ثانیه توجه یه ماهی قرمز وقت داری تا خواننده رو جذب کنی. انسان ها فقط ۸ ثانیه تمرکز میکنن. لیدت میاد جلوی صحنه تا به این سوال جواب بده چرا باید ادامه بدم به خوندن؟ و اینکه، این مقاله واقعا به اندازه عنوانش جذابه؟
من از بیشتر از بیست تا بازاریاب، نویسنده و خبرنگار خواستم استراتژی شون رو برای نوشتن پاراگراف اول بهتر اون چیزی که خودشون توی کارشون استفاده میکنن توضیح بدن. اونا روی شش استراتژی اصلی اتفاق نظر داشتن.
پاراگراف اولت رو آخر بنویس
اگه فقط یه چیز وجود داشته باشه که تقریبا همه نویسنده ها روش اتفاق نظر داشتن، اینه که هیچ وقت نباید پاراگراف اول رو اول بنویسی. تا وقتی نوشتنت تموم نشده، از کجا میدونی مهم ترین چیزی که خواننده قراره یاد بگیره چیه؟

“اونو آخر بنویس. بعد از اینکه کل مقاله رو فهمیدی، راحت تر میتونی یه لید جذاب پیدا کنی.” – بن نتلتون، ویراستار وب، Global Healing Center:
“یکی از چیزهایی که توی کارم به عنوان نویسنده فنی یاد گرفتم اینه که بهترین روش اینه که هیچ وقت پاراگراف اول (یا مقدمه) رو تا وقتی که بقیه متن کامل نشده ننویسم. وقتی بقیه متن کامل شد، بهتر میفهمم نکات مهم مقاله چی هستن و کدوم موارد رو باید برای مخاطب برجسته کنم.” – مایک استار، نویسنده
“خیلی وقت ها بعد از اینکه کل متن رو نوشتم، برمیگردم و لید رو مینویسم، چون اون موقع واقعا میدونم چه قلاب هایی میتونم استفاده کنم. دنبال ترکیبی از جذابیت های احساسی و فکری میگردم. احساس خالی بدون فکر هیچه، و فکر بدون احساس هم لنگه.” – شل هوروویتز – کارشناس سودآوری کسب و کار سبز
“من پاراگراف اول رو بعد از اینکه کل مقاله رو نوشتم مینویسم. جمله اول رو یه کم خاص، غافلگیرکننده یا حتی جنجالی مینویسم. میتونه یه سوال باشه. بقیه پاراگراف مقاله رو خلاصه میکنه، بدون اینکه جزئیات لو بره. جمله آخر هم خواننده رو جذب میکنه و بهش میگه چرا باید ادامه بده به خوندن.” – دی پاور، نویسنده
پیش نویس رو بنویس، بعد با شدت و دقت ویرایشش کن
یه نکته رایج دیگه اینه که اول بنویس، بعد ویرایش کن. و حتما بعدا تا دلت میخواد روش وسواس به خرج بده، ولی وقتی داری کل مقاله رو مینویسی، به خاطر چند کلمه اول متوقف نشو. به نکته شماره 1 گوش بده و اگه لازم شد ازش رد شو و بعدا برگرد سراغش.

“من یه پاراگراف اول افتضاح مینویسم که بره با یه پیش نویس افتضاح جفت شه (چون پیش نویس اول همیشه افتضاحه). بعد دوباره میخونمش، جملههایی که پتانسیل دارن رو نگه میدارم و بقیه رو میندازم دور. اگه خوش شانس باشم، یکی از اون جملهها به اصل داستان میرسه، همون چیزی که باعث میشه داستان کار کنه و باعث میشه یکی بخواد اصلا بخونه. اون جمله رو مینویسم بالای صفحه، و اون میشه لیدم.” جاستین تال گلدبرگ، نویسنده و صاحب WritebyNight
“همونطور که میدونی، خیلی راحت میشه ساعتها وقت تلف کرد پای نوشتن یه پاراگراف اول بینقص. پس من هیچ وقت این کارو نمیکنم. فقط میپرم وسط و مقاله رو مینویسم، از جایی که فکر میکنم باید شروع بشه، ولی بدون اینکه وقت زیادی صرف اون اولش بکنم. همونطور که میگن، نوشتن یعنی بازنویسی، و توی بازنویسی، تقریبا همیشه بخش شروع رو یه جایی توی متن پیدا میکنم. معمولا میشه خیلی سریع اونو تطبیق داد و گذاشتش سر جای درستش، یعنی اول مقاله.” بری ماهر، نویسنده، سخنران
مخاطبت رو بشناس.
مستقیم با مخاطبت حرف بزن تا وقتش رو تلف نکنه برای اینکه بفهمه این مقاله به درد خودش میخوره یا یکی دیگه.

“من همیشه سعی میکنم با ارائه یه زمینه شروع کنم. این مقاله برای کیه؟ مستقیما بهشون اشاره کن. مشکلشون چیه؟ چند مورد از اون مشکل رو نام ببر. این مقاله قراره بهشون توی چی کمک کنه؟ هدف ها و مزیت ها رو بگو. اینطوری مطمئن میشن دارن مقاله درستی رو میخونن و میتونن راحتتر تمرکز کنن.” برایان کارتر، مدیرعامل و مشاور ارشد، The Brian Carter Group
“برای نوشتن یه پاراگراف اول موثر، اول تصور میکنم که دارم برای یه نفر خاص مینویسم. به طرز فکرش و شرایط فعلیش فکر میکنم و با یه لحن همدلانه مستقیم باهاش حرف میزنم. اگه چیزی بهروز وجود داشته باشه (مثلا Mobilegeddon گوگل)، اون رو هم مطرح میکنم. مثلا، پاراگراف اول یه پست درباره SEO برای کسب و کارهای کوچک میتونه اینجوری باشه: «باز دوباره برگشتی. کسب و کار کوچیکت در معرض از دست دادن رتبههایی هست که با زحمت به دست آوردی، اونم به خاطر یه بهروزرسانی دیگه از الگوریتم گوگل. یه کسب و کار با بودجه بازاریابی کم و منابع محدود چطور باید خودش رو با این تغییرات هماهنگ کنه؟»” – تام ترینور، مدیر بازاریابی محتوایی، Wrike
“من خیلی شخصی مینویسم، طوری که انگار دارم با یه نفر حرف میزنم. پاراگراف هام هم خیلی کوتاه هستن، مخصوصا اون اول مقاله. اگه سوالی بپرسم، مثلا، کل پاراگراف اول فقط همون یه جمله سوالی میشه. اینطوری مخاطب میتونه سریع ببینه، بخونه و یکی دو لحظه بهش فکر کنه قبل از اینکه ادامه بده. این باعث میشه متن ترسناک به نظر نیاد و احتمال اینکه بره پاراگراف بعدی بیشتر میشه.” لوری استربرگ، بنیانگذار VisionOfSuccess.com
داستان تعریف کن
من توی پاراگراف اولم برات یه داستان تعریف کردم با این که کامل بهت نشون دادم چه فشار بزرگی رومه تا یه پاراگراف اول فوق العاده بنویسم توی مقاله ای که قراره بهت یاد بده چطور بهترین پاراگراف های اول عمرت رو بنویسی! اگه هنوز داری میخونی، آخیش! اگه نه… این بخش رو ده بار دیگه میخونم و بعد برمیگردم!

“یه داستان بگو. کاری کن که جذب کننده باشه. یه جورایی اون داستان رو به پایاننامهات وصل کن (از خلاقیت برای این ارتباط نترس). داستانت رو مختصر و مفید نگه دار. در نظر بگیر که بخش حل مسئله رو برای نتیجهگیری نگه داری. پاراگراف اولت رو بنویس و بازنویسی کن، بعد با صدای بلند بخونش اگه ممکنه برای بقیه، اگه نشد ضبط کن. نظرات رو جدی بگیر. دوباره بنویس. مقدمهات، چه به صورت نوشتاری چه گفتاری، مهم ترین بخش ارائه توئه. توی کلاس های سخنرانی، به دانشجوها میگفتم فقط 90 ثانیه وقت دارن تا شنونده ها رو قانع کنن که ارزش شنیدن دارن. توی نوشتن، مخصوصا آنلاین، یه پاراگراف کوتاه داری دو یا سه جمله که باید باهاش خواننده رو قانع کنی که ارزش خوندن داری.” – دن نیگارد، thestarreaders.com
“من دنبال یه نخ داستانی میگردم که حس کلی مقالهم رو منتقل کنه و یه شروع قوی برای یه تصویر ذهنی خوب بسازه. توی آخرین مقالهم از ‘Mad Men’ و دان دریپر گفتم تا یه تصویر قابل درک برای خواننده ایجاد کنم. بعدش مطمئن شدم که مقاله رو به صورت کامل به نقطه شروعش برگردونم تا ساختار مقاله در چهارچوب موضوع بمونه. چون اون موقع سریال داشت تموم میشد، تونستم حرفم رو با یه موضوع داغ پیوند بزنم.” کری آئولنباشر، نویسنده مهمان، Fridge Magazine
“یکی از راه هایی که من فصل یا کتاب جدیدم رو شروع میکنم اینه که از یه بخش پر تنش یا مشکلدار داستان بنویسم. اینطوری خوانندهها کنجکاو میشن بدونن مشکل چطور حل میشه یا پایان چیه. و در نتیجه ادامه میدن به خوندن.” نیهار سوثار، نویسنده
“سعی کن یه داستان از تجربه شخصی خودت بگی؛ این باعث میشه خواننده بفهمه چیزی که داری دربارش حرف میزنی توی دنیای واقعی هم معنی داره. اگه یه شخصیت، یه چالش و یه نتیجه وجود داشته باشه که بشه باهاش ارتباط گرفت، خواننده راحتتر همدلی میکنه.” ولادیمیر گندلمن، بنیانگذار و مدیرعامل Company Folders, Inc
از یه فرمول استفاده کن
بعضی از نویسنده ها از فرمول های مختلف کپی رایتینگ برای نوشتن لید استفاده میکنن، و بعضی ها هم فرمول خودشون رو میسازن. فرمول ها یه راه عالی هستن تا به خودت یادآوری کنی که توی یه بخش کوتاه از متن قراره به چند تا هدف مختلف برسی.

“برای محتوای بازاریابی من از چیزی استفاده میکنم به اسم روش APP. این مخفف سه بخشه: موافقت (Agree)، وعده (Promise) و پیشنمایش (Preview). بخش مقدمه (موافقت) با این شروع میشه که به خواننده نشون بدی دردش رو میفهمی. وقتی با شروع متن همدل میشی و نظرش رو جلب میکنی، بهش وعده میدی که مشکلش چطور قراره حل بشه. بعد، پیشنمایش دقیقا بهش میگه که قراره از ادامه مقاله چی یاد بگیره. این کار باعث میشه مقدمه خالی از حاشیه باشه و دقیقا نشون بده که خواننده قراره چه چیزی از موندن توی صفحه به دست بیاره.” دنیل لوفاسو، رئیس و بنیانگذار Digital Elevator
“بهترین راه برای جذب خواننده و نگه داشتنش تا آخر مقاله اینه که به هوشش احترام بذاری! یه خواننده باهوش گول پاراگراف های اول فریبندهای که بیشتر از محتوای واقعی مقاله قول میدن رو نمیخوره. توی ۱۲۰ تا ۱۵۰ کلمه، واضح زاویه دید و استدلال مقالهات رو جمع بندی کن. اصل K-I-S-S که میگه کوتاه، مختصر و ساده بنویس، مخصوصا برای پاراگراف اول خیلی مهمه.” سوتا ونکاتارامانی، کارشناس بازاریابی محتوایی، 9Lenses, Inc
“بعد از بیش از ده سال کار به عنوان منتقد هنری، پیدا کردن یه پاراگراف اول مناسب برای جذب خوانندههام بعضی وقتا چالشبرانگیز بود. مقاله چقدر باید آکادمیک باشه؟ آیا خواننده عمومی میفهمه دارم درباره چی حرف میزنم؟ چقدر ارجاع باید بدم؟ برای همین یه ساختار بینقص طراحی کردم که باعث شد نوشتههام به بیش از بیست زبان مختلف در دنیا ترجمه بشه:
جمله اول: یه جمله کلی درباره تاریخ یا فرهنگ عامه که به مقاله مربوط باشه
جمله دوم: فرضیه من، که معمولا با جمله اول در تضاده
جمله سوم: یه سوال که این احتمال رو مطرح کنه که شاید فرضیهم درست باشه
جمله چهارم: یه قلاب کوتاه که نوید بده چطور قراره اون فرضیه رو اثبات کنم
– الکس شاو، صاحب Alethea Spectacle
“وقتی میخوام یه متن بنویسم که توجه خواننده رو جلب کنه، همیشه با یه نقل قول جالب یا بحثبرانگیز از یه فرد معروف شروع میکنم (تنها چیزی که باید ازش بترسیم خود ترسه)، یا یه آمار عجیب و جذاب (۴۵ درصد مردم امروز کلید ماشینشون رو لحظهای فراموش میکنن). یا مثلا مینویسم: ۵ کاری که باید امروز انجام بدی تا آینده شغلیت رو تضمین کنی. یا شاید یه سوال بپرسم (شیر داری؟).
علاوه بر اینها، اون فرمول قدیمی و امتحانشدهی ۵W + H همیشه به درد میخوره. اصول پایه روزنامهنگاری اونقدر قوی هستن که حالا میبینیم شرکتهای خصوصی دارن توی بازاریابی محتوایی ازشون استفاده میکنن.” درک هندووا، نویسنده ارشد بازاریابی محتوایی
چه کسی این کار رو کرد؟
چی شد؟
کجا اتفاق افتاد؟
کی اتفاق افتاد؟
چرا اتفاق افتاد؟
چطور اتفاق افتاد؟
توجهشون رو جلب کن
فراتر از ایده پردازی و نوشتن پیشنویس برای بازنویسیهای بعدی، نویسندهها یه چیز دیگه رو هم قبول داشتن: باید یه قلاب قوی بنویسی. بعضی وقتا یه ضربه دو مرحلهایه. هی! اینو بخون!

“به جای اینکه مستقیم برم سر اصل مطلب، ممکنه با یه جمله برای جلب توجه شروع کنم. مثلا به جای اینکه بگم: ‘وقتی داری برای حقوق ایدهآلت مذاکره میکنی، باید این سه نکته رو یادت باشه.’ ممکنه اینجوری شروع کنم: ‘هممون میدونیم مذاکره درباره حقوق یه کم شبیه جویدن شیشه شکستهست.’ بعدش میرم سراغ بخش مشاوره و نکتهها.”میشل گرت، مشاور/نویسنده، Garrett Public Relations
“اگه داری محتوای بازاریابی مینویسی پاراگراف اولت رو مثل یه تبلیغ بنویس… و از اون جمله معروف پیروی کن: بهشون بگو قراره چی بهشون بگی. بعد اون چیز رو بگو. بعدش بهشون بگو چی گفتی.” رابرت باروز، R.M. Barrows, Inc. تبلیغات و روابط عمومی
“ریتم (Cadence) هم به اندازه محتوا مهمه. یه تصویر قوی و بازی کلمات بامزه میتونه شروع جذابی بسازه، ولی اگه ساختار جملهها تنوع نداشته باشه، خوانندهها کمتر تمایل دارن متن رو تا آخر دنبال کنن.” اسپایک لوگان، کارشناس محتوا، Creelio
“من دوست دارم از همون جمله اول مردم رو با یه سوال که هم کنجکاویشون رو برانگیزه و هم یه وعده بده جذب کنم. مثلا یه چیزی مثل: دوست داری بدونی بهترین راه برای گرفتن لایک توی فیسبوک چیه؟ این باعث میشه تقریبا غیرممکن باشه که نخونن. خواننده میخواد راهش رو بدونه تا هم کنجکاویش برطرف بشه و هم خودش از اون روش استفاده کنه.” جان رودز، AffiliateHelp
“یه راه قدرتمند و ساده برای درگیر کردن خواننده اینه که مقالهت رو با یه جمله قوی شروع کنی، بعد با استدلالهای کلیدی نشون بدی چطور به اون نتیجه رسیدی. جمله آخر مقدمهت باید به جمله اول پاراگراف بعدی وصل بشه؛ این باعث میشه محتوات روان پیش بره و مخاطب تشویق بشه به خوندن ادامه بده.” کریس مککارن، بازاریاب دیجیتال، Flash Bang SEO
“وقتی یه خبرنگار تازهکار بودم، سعی میکردم قبل از اینکه به چی نوشتن فکر کنم، سریع یه داستان تحویل بدم. ویراستارم بهم گفت به این فکر کن که اگه بخوام چیزی رو به همسایهم از اونور حصار بگم، چطور میگم. از اون موقع این ترفند رو همیشه استفاده میکنم. با ‘میدونی چی شده؟’ شروع میکنم و لیدم تقریبا خودش از اونجا شکل میگیره. همچنین به سه چیز مهمی که میخوام منتقل کنم فکر میکنم و یکیشون رو اول میگم، بقیهش رو توی داستان جا میدم.” رابرت اس. گودلفسکی، مدیر اصلی Communications Partners.
برای مطالعه بیشتر در زمینه سئوی محتوایی در وبلاگ، پیشنهاد میشه مقاله «۱۱ تکنیک ساختار وبلاگ برای سئو که رتبه شما را متحول می کند!» رو مطالعه کنید.
“موضوع روزم معمولا چند تا مسیر مختلف برای شروع بهم میده تا مخاطب رو جذب کنم. معمولا این قلابها شامل چند تا اصطلاح آشنا یا مثال واقعی میشن، و اگه بخوام چیزی محکمتر، میرم سراغ پیدا کردن یه واقعیت جالب آنلاین. وقتی این آشوبِ سازمانیافته از ایدهها رو ثبت کردم، تصمیم میگیرم کدوم مقدمه بیشترین معنا رو داره هم جذاب باشه برای خواننده و هم مرتبط با موضوع. طول مقدمهم بستگی داره به قلابی که انتخاب میکنم. اگه داستان باشه، لید میتونه بلندتر باشه (اگه مطمئن باشم صحنهسازی میکنه و کسی رو خسته نمیکنه!). ولی اگه یه آمار باشه، بیشتر اینطوریه: ‘بَم! و حالا باید گوش کنی ببینی چی قراره بگم.” جسیکا استرادلی، مدیر محتوا، Front Desk
“پاراگراف اول راه ورود به قلب، ذهن و روح خوانندهته. همه اطلاعاتی که توی بقیه متن هست رو داره، ولی به شکلی اونها رو ارائه میده که وسوسهانگیزه و نه اینکه همه چی رو لو بده. پاراگراف اول باید کاری کنه که خواننده حس کنه یه دیدی داره، ولی هنوز کامل نمیدونه قراره درباره چی حرف بزنی.” الکساندر راجی، مدیر روابط عمومی، 911 Restoration
به پاراگراف اولت مثل جمله اول یه بیانیه خبری نگاه کن. این همون پاراگرافیه که مشخص میکنه چی میره صفحه اول نیویورک تایمز و چی نه. کارشناس سودآوری کسب و کارهای سبز، شل هوروویتز میگه: “[موقع نوشتن] لید برای بیانیه خبری یه مشتری درباره کتابی در مورد حریم خصوصی الکترونیکی، من نرفتم سراغ چیزی کشنده و خستهکننده مثل «کارشناس حریم خصوصی الکترونیکی کتاب جدید منتشر کرد.»” در عوض، اینو نوشت:
“الانه ساعت ۱۰ شب میدونی تاریخچه اعتبارت کجاست؟ یا سوابق استخدامیت؟ یا اطلاعات پزشکی محرمانت؟ چه حسی پیدا میکنی اگه بفهمی این اطلاعات حساس که باید خصوصی باشن، دارن تو دیتابیس های کامپیوتری در سراسر دنیا ول میگردن در دسترس شرکت هایی که پول دارن تا دنبالشون بگردن و بخرنشون، ولی لزوما در دسترس خودت نیستن؟”
“اون بخش ساعت ۱۰ یه قلاب احساسی مستقیمه که یادآور اون پیام تلویزیونی قدیمیه”، هوروویتز میگه. “ولی لید همچنین اطلاعاتی برای نیمکره چپ مغز داره، درباره مشکل واقعی حریم خصوصی دادهها.”
حالا دوست داری بدونی من چی به این لیست اضافه میکنم؟
- چند تا پاراگراف اول بنویس، بعد از یکی (یا چند نفر) بخواه بگن کدوم بهتره. اونایی که انتخاب نشدن رو با خیال راحت توی بخشهای دیگه مقاله استفاده کن.
- یه لیست درست کن از چیزهایی که واقعا افتضاحن مثل وقتی که میشل گرت از جویدن شیشه گفت و ازشون برای تحریک احساساتی استفاده کن که همه باهاشون ارتباط میگیرن، تا نشون بدی مشکل مخاطب واقعا چقدر آزاردهندهست. به چیزهای خوشایند هم فکر کن.
- کلمات و عبارت های مبهم یا منفعل رو حذف کن. یعنی، پُرگویی رو بنداز دور. دقیقا همون چیزی که منظورت هست رو بگو. همه توی این کار به تنهایی گیر میکنن واسه همینه که ویراستار وجود داره!
در انتها اگر احساس کردین این مطلب براتون مفید بوده خوشحال میشیم نظراتتون رو با ما به اشتراک بگذارین.