چرا به کار کردن اعتیاد پیدا می کنیم؟
به نظر شما میشه آدما اعتیاد به کار پیدا کنن یا به عبارتی معتاد بشن؟؟ میشه که آدما اینقدر کار کنن که بشه بهشون گفت معتاد؟ برای همه ی افراد تفاوت زیادی وجود داره ، برای کسی که زمان زیادی کار کنه و یا اینکه کسی همیشه خارج از کنترل کار کنه حالا باید بگم که مرز بین این دوتا چیه ؟ در واقع باید بگم که تو جوامع امروزی به دست آوردن نتیجه خوب ، نتیجه ی کار کردن زیاده که به قولی نشونه ی موفقیته.
اما فک نمیکنم درست باشه که واژه ی معتاد رو به این افراد نسبت بدیم گاهی وقتا وسواس زیادی تو کار باعث میشه که مشکلات بیشتری پیش بیاد که سلامت و حتی کیفیت کار رو تحت تاثیر قرار میده که اغلب این کار با هزینه های زیادی همراه میشه .
حالا سوال اینه ! اعتیاد به کار چیه ؟ مشکلی داره یا میشه اسمش رو یک عادت خوب و عامل موفقیت گذاشت ؟
یه چیز جالب هم بگم که اینایی که به کارشون معتادن اغلب از افرادی که به صورت سالم کار میکنند بازدهی کمتری دارند . یکی از مطالعاتی که در مورد اعتیاد به کار در دانشگاه برگن نروژ انجام شد به این نتیجه رسید که افراد معتاد به کار بیشتر از سایرین در معرض مشکلاتی مثل وسواس و افسردگی و اضطراب قرار میگیرند .
بهتره حالا بگم که چه زمانی کار زیاد جنبه ی منفی پیدا می کند ؟
خب واقعیت این است که اعتیاد به کار نوعی حالت وسواسگونه است، یک وسواس و اضطرار غیرقابل مهار به کار کردن یا حتی فکر کردن درباره آن.
“برایان رابینسون” یک روانشناس از دانشگاه کارولینای شمالی است که به تازگی هم تحقیقی درباره تاثیرات ناشی از اعتیاد به کار نوشته است. به گفته این روانشناس اعتیاد به کار را ساعتها تعریف نمیکنند بلکه در واقع آن چیزی که در درون ما رخ میدهد، باعث میشود که بگوییم کسی معتاد به کار است یا نیست.
رابینسون میافزاید : «یک معتاد به کار کسی است که وقتی حتی بر روی شیب کوهستان هم در حال اسکی کردن است، باز درباره برگشتن به کار فکر میکند در حالی که یک کارمند سالم وقتی در محل کارش است ، درباره اسکی کردن روی شیب فکر میکند.» این روانشناس تاکنون به افراد زیادی که به دلیل کار مفرط از همسرانشان جدا شدهاند، یا حتی استعفاء دادهاند و سلامتی آنها به مخاطره افتاده، مشاوره داده است ؛ رابینسون موردی را به یاد میآورد که در آن یک بیمار به همسر خودش دروغ میگفته که به ورزش میرود اما به جای آن به محل کار میرفته است
علائم هشدار دهنده :
دانشگاه برگن یک روش را برای تعیین میزان اعتیاد به کار را با استفاده از ۷ معیار اساسی تعریف کرده است. امتیازات بدین شرح است:
- هرگز
- به ندرت
- گاهی اوقات
- اغلب
- همیشه
اگر امتیاز شما اغلب یا همیشه باشد، یعنی باید حداقل ۵ مورد از ۷ مورد ذیل در مورد شما مصداق داشته باشد و این بدان معناست که شما به کار کردن اعتیاد دارید.
- به این فکر میکنید که چطور میتوانید وقت برای خودتان خالی کنید که بیش تر به کار بپردازید .
- بیشتر از آنچه که باید ، وقت برای کار کردن میگذارید .
- به این منظور کار میکنید که احساس گناه، اضطراب، ناچاری و افسردگیتان کم شود .
- سایرین در محیط کار به شما گفتهاند که کار را کنار بگذارید اما شما گوش نمیکنید و همچنان به کار خودتان ادامه میدهید .
- اگر شما را از کار کردن منع کنند، دچار استرس میشوید .
- عادات، تفریحات و تمرینات خودتان را به دلیل کار کنار گذاشتهاید و کار اولویت شماست .
- به اندازهای زیاد کار میکنید که این وضعیت میتواند سلامتیتان را به مخاطره بیندازد .
از گفته های خانم کلارک: نمیتوان گفت که معتادین به کار نتایج مثبتی دریافت میکنند علیرغم اینکه شاید خیلیها عکس این باور را داشته باشند یعنی تصور کنند که افراد معتاد به کار فعالتر، رقابتطلبتر، مشتاقتر و کارآمدتر هستند در حالی که چنین نیست!
داروی اعتیاد به کار ، آدرنالین است !
برای باب ۶۱ ساله از کالیفرنیا ، باور اینکه مشکل دارد زمانی اتفاق افتاد که همسرش به وی گفت ، بارها نیمهشب از خواب بیدار شده و متوجه شده که وی هنوز به منزل نیامده و وقتی سراغش را گرفته ، او در محل کار بوده. باب هماکنون یکی از داوطلبینی است که به کارگروه معتادین به کار گمنام پیوسته تا مشکلش را برطرف کند. وی میگوید : «داروی اعتیاد به کار آدرنالین است. استرس، فشار، بحران، ضربالعجلها و همه آنها اجازه میدهند که قدرت عملکرد آدرنالین زیاد شود و شما بخواهید که با سرعتی انفجارگونه کار کنید.»
مساله اینجاست که کار کردن هم درست مانند غذا خوردن عادتی نیست که شما بتوانید آن را کنار بگذارید. پس چطور میتوانید این حس اضطرار به انجام کار را کنترل کنید؟
باب میگوید که تا اینجا یاد گرفته که راهحل این است که برنامهای داشته باشیم که از آن تبعیت کنیم یعنی ساعات کاریمان را زمانبندی کنیم و اگر اتفاق عجیب و غریبی در این میان رخ داد، باز هم به آن برنامه برگردیم و اولویتهایمان را بر آن اساس تنظیم کنیم. راهحل دیگر این است که به دنبال مشاور بگردیم یعنی کسی که در این حوزه تخصص داشته باشد.
نتیجه گیری :
با این وجود دکتر کلارک و همکارانش باور دارند که مهمترین مشکل در این میان، تحقیقات معدودی است که هنوز آنطور که باید جوابگو نیستند. به گفته این محقق هنوز تحقیقی انجام نشده که نشان دهد اعتیاد به کار چطور رشد میکند یا اینکه آیا اصلاً ارتباطی بین اعتیاد به کار و اختلالات بالینی وجود دارد یا خیر. کلارک اینطور جمعبندی میکند که تحقیقات بیشتری لازم است تا بتوان ریشه این مساله را پیدا و حل کرد .
ممنون بخاطر قرار دادن این مقاله ها در سایت. این نوشته ها باعث میشن ذهن کار بکنه، حتی اگر با هیچ کدومشون موافق نباشی! (که البته اینجوری نیست که آدم با تمام حرف ها مخالف باشه)
در مورد بنده که به هیچ وجه فکر نمی کنم که این مطلب صادق باشه … من بعضی موقع ها خیلی وسواس و مضطرب گونه آموزش ها رو تمرین می کنم، بطوری که مثلا آموزش اچ تی ام ال و سی اس اس رو هم از این سایت، هم از اون سایت! و هم از W3C دنبال و پیگیری میکنم … یه بار اشتیاق پیدا می کنم به کار با بوت استرپ و چندین روز برای اون وقت میگزارم و باز دوباره برمیگردم سر کار با اچ تی و …
یه بارم می بینی که زیاد اشتیاق به کار کردن ندارم (که در مورد من زیاد بطول نمی کشه، نهایتا نصف روز، باز دوباره بر میگردم سر کار!)
در کل من نه اونقد تنبلم که از زیر کار در برم، و نه اونقد وسواس که بخوام روزی ده دوازده ساعت کار کنم … روزی چار پنج ساعت کار کنم کلامو میندازم هوا!
سلام
ممنون از توجه شما دوست عزیز
خیلی خوشحالیم که در مورد این مطالب فکر میکنین و با این کامنت پر انرژی تون باعث میشین ما هم انرژی بگیریم
موفق باشید دوست عزیز
عالی بود.فک نمیکردم اینقد خطرانت جبران ناپذیری داشته باشه .